نشرات زنده
دانلود اپلیکیشن اندروید دانلود اپلیکیشن اندروید
فارسی English عربي
192
-
الف
+

«شهریار»؛ یک شب مهتابی از این تنگنای بر فراز کوها پر میزنم میگذارم میروم

دراین گزارش سکانسی از سریال «شهریار» را به مناسبت سالروز درگذشت این شاعر سرشناس فارسی زبان تماشا می کنید.

به گزارش آی فیلم 2، روز بيست و هفتم سنبله(شهريور ماه)، سالروز درگذشت «محمدحسین بهجت تبریزی» متخلص به «شهريار» شاعر پرآوازه معاصر، با تصويب شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران، روز ملی شعر و ادب فارسی، ناميده شده است.

در این روز شاعران و ادیبان از کشورهای مختلف فارسی زبان، شعر و ادب فارسی را با برگزاری برنامه های مختلف گرامی می دارند.

«سید محمدحسین بهجت تبریزی» زاده 11جدی(دی) 1285هجری خورشیدی شاعر ایرانی اهل تبریز بود.

وی به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. شهریار در سال 1300برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مکتب دارالفنون تا سال 1303 و پس از آن در علوم طبی ادامه تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از اخذ مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد.

دانشگاه تبریز، شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب ایران خوانده و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات را نیز به وی اعطا نمود. 

شهریار به تمامی هنرها، به ویژه شعر، موسیقی و خوشنویسی علاقه داشت. او نسخ، نستعلیق و خط تحریری را خوب می نوشت و قرآن را با خط خوش کتابت می کرد.

بیان لطیف، ساده، روان و جذابیت کلام، ویژگی های شعر شهریار است. شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز تبحر داشته‌است. اما بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل شهره بود و از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. 

استاد شهریار در روز 27 سنبله(شهریور) 1367 درگذشت. مهم‌ترین اثر استاد شهریار منظومه «حیدربابا یه سلام» (سلام به حیدربابا) است.

قابل ذکر است سریال «شهریار» به کارگردانی «کمال تبریزی» که چندی پیش از شبکه آی فیلم 2 نشر شد روایتگر زندگی «محمدحسین بهجت تبریزی» متخلص به «شهريار» شاعر پرآوازه معاصر ایران می باشد که به نویسندگی «مهدی سجاده‌چی» در سال 1386 تولید شده است.

در ویدیوی فوق، سکانسی از سریال «شهریار» را به مناسبت سالروز درگذشت این استاد بزرگ زبان فارسی را تماشا می کنید.

باید از محشر گذشت

لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست

گوهر روشن دل از کان و جهانی دیگر است

عذر میخواهم پری، عذر میخواهم پری 

من نمیگنجم در آن چشمان تنگ

با دل من آسمانها نیز تنگی میکنند

روی جنگلها نمی آیم فرود

شاخه زلفی گو مباش

آب دریا ها کفاف تشنه این درد نیست

بره هایت میدوند

جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو 

یک شب مهتابی از این تنگنای بر فراز کوها پر میزنم

میگذارم میروم

ناله خود میبرم

دردسر کم میکنم

چشمهائی خیره می پاید مرا

غرش تمساح می آید بگوش

کبر فرعونی و سحر سامریست

دست موسی و محمد با من است

میروی ، وعده آنجا که با هم روز شب را آشتیست

صـبـح چنـدان دور نیست 

م ا 

نظر شما
ارسال نظر