«سلبریتی» یا «فرهنگ سلبریتی» یکی از موضوعات داغ جامعه ایران، هنوز به سوژه جامعه شناسان یا انسان شناسان ایرانی تبدیل نشده است . با این وجود اصطلاح سلبریتی را نمی توان در فارسی به «مشهور» یا «شهرت» ترجمه کرد. سلبریتی یک مفهوم مدرن است که به طور مشخص از دهه هشتاد به بعد و به ویژه با شکل گیری فضاهای رسانه ای جدید، اینترنت و شبکه های مجازی جایگاهی جدی و تاثیرگذار در حوزه عمومی پیدا نموده است.
واقعیت این است که مفهوم سلبریتی در ایران کمی متفاوت از این مفهوم در فرهنگ غربی است. البته باید پذیرفت که سلبریتی یا فرهنگ سلبریتی هنوز مسئله اجتماعی جامعه ایرانی هم نیست. فقط نگاهی به تعداد کتاب ها و مقالاتی که تاکنون در ایران درباره موضوع سلبریتی و فرهنگ سلبریتی نوشته شده (تقریبا صفر) و مقایسه آن با تعداد متعدد و متنوع کتاب ها و مقالاتی که در غرب در این باره نوشته شده است می تواند نشان دهنده تفاوت درجه اهمیت چنین موضوعاتی در ایران و غرب باشد.
در مقاله ای که یکی از سایت های تخصصی دانشگاهی در امریکا منتشر کرده است از 10 سلبریتی نام برده که همگی تحصیلات دانشگاهی دارند و جالب تر این که همه در دانشگاه های معتبر امریکا و اروپا «انسان شناسی» یا «مردم شناسی» خوانده اند. در این فهرست ده نفره، هم هنرپیشه دیده می شود، هم نوازنده، هم رمان نویس و هم سیاستمدار؛ کسانی چون «تَندی نیوتون» بازیگر انگلیسی فلم های معروف «تصادف» و «ماموریت غیرممکن» تا «ویل چمپیون» نوازنده مشهور گروه کُلد پلی، «کورت ونه گات» نویسنده امریکایی، «نیکلاس کلِگ» رهبر سابق حزب لیبرال دموکرات و حتی پرنس چارلز ، فرزند ملکه انگلیس. پس خلاف تصور عمومی، صرفا هنرپیشه ها، خواننده ها یا نوازنده ها نیستند که می توانند به عنوان سلبریتی شناخته شوند.
اما در ایران براساس یک نگاه سنتی شخصیت های نخبه یا از نظر جامعه برگزیده به عبارتی باید همه فن حریف باشند. بر این اساس اظهاراتی خارج از حوزه صلاحیت و توان مهارتی خود دارند و یا حداقل تصور می کنند که بایستی در تمام حوزه ها حتی خارج از موضوع تخصص خود واکنشی نشان داده و اظهار نظر کنند.
به طور مثال وقتی یک خواننده در خصوص بافت شهرسازی اظهار نظر می کند باید از او پرسید چقدر در این حوزه تخصص دارد و یا چقدر از اطلاعات پروژه های شهری که در خصوص آن سخن می گوید آگاه است . این مثال در خصوص مصداق مخالف نیز صادق است.
از طرفی تمام این مشکلات متوجه سلبریتی ها نیست چون در ایران عامه مردم انتظار دارند یک هنرپیشه، فوتبالیست یا خواننده، در همه امور و اظهارنظرهایش متخصص باشد. هم بین برخی از عموم مردم و هم بین برخی از روشنفکران یا تحصیلکرده ها، انتظارهایی غیرواقعی و بیش از حد از یک سلبریتی وجود دارد. سلبریتی نیز ناگزیر است برای اقناع مخاطبش، واکنشی بدون پایه علمی و تخصصی ارائه نماید.
برای مثال، گاه روشنفکران از یک سلبریتی که صرفا به خاطر این که ورزشکار، خواننده یا بازیگر خوبی است به عنوان سلبریتی شناخته می شود، انتظار دارند در موضعگیری های سیاسی هم همچون یک صاحب نظر سیاسی یا روشنفکر عمل کند. ظاهرا در چنین نگاهی به سلبریتی ها همه (چه دولت و حاکمیت و چه بسیاری از گروه ها) انتظار دارند سلبریتی ها به عنوان الگوها یا گروه های مرجع جامعه، تصویری از یک انسان نمونه و کامل را از خود ارائه کنند. آن ها توقع دارند سلبریتی ها برای جامعه نقش الگوی تربیتی موردپسندشان را ایفا کنند.
از طرفی شاهد نمونه های بسیاری بوده ایم که چهره های محبوب و شناخته شده ایران در عرصه های ورزش ، تلویزیون و سینما به عرصه سیاست و تصدی امور اجرایی اقدام نموده اند و در انتخابات نیز با رای بسیار خوب به جایگاه مورد نظر نایل آمدند اما در عرصه عمل بسیار ضعیف عمل کرده اند و در خوشبینانه ترین حالت استعفا داده اند.
شاید خالی از لطف نباشد که به حضور آمیتاب باچان در انتخابات پارلمانی هند اشاره کرد به طوری که وی با وجود کسب آرای بسیار بالا پس از مدتی از سیاست کناره گرفت و به دنیای هنر بازگشت تا بتواند محبوبیت خود را حفظ کند زیرا او خود را مرد سیاست ندید.
اخیرا کامبیز دیرباز ، بازیگر نام آشنای ایرانی نیز در گفتگویی با یکی از خبرگزاری ها اظهار داشته که از شنیدن واژه سلبریتی کهیر می زند. می افزاید: «من همیشه خودم را جای مردم میگذارم و به شرایط قبل از معروفیتم فکر میکنم زمانی که باک بنزینم را میشمردم که اگر آخر هفته میخواهم به فلانجا بروم آیا هزینهاش را دارم یا ندارم؟ یاد آن شبی که رفتم سیمرغ بلورین بابت بازیگری در فلم "دوئل" را بگیرم و با تاکسی به خانه برگشتم و ماشین نداشتم. اینها را نباید یادم برود و به همینخاطر همیشه همراه مردمم.»
اما دیرباز به یک نکته اساسی اشاره می کند و می گوید: «به نظرم این روزها مقداری انتظارات مردم از هنرمندان بالا است؛ هنرمندان سوپرمن نیستند.»
این بازیگر سینما و تلویزیون ایران در خصوص کم لطفی نسبت به صدا و سیما توسط برخی افراد تصریح کرد: دو سه نفر این حرف را زدهاند. من نمیفهمم این قضیه را، حرف هم که میزنی محکوم میشوی اما من خودم میگویم آدم یا باید باشد و یا نباشد؛ در سیستمی که فعالیت میکنی و از این طریق دیده شدی نمک بخوری و نمکدان را بشکنی! کسانی که با تلویزیون قهر کردهاند اصلاً با تلویزیون به مردم معرفی شدهاند. این رویه اشتباهی است. اگر گلایهشان بهجا هم باشد که در برخی از جملاتشان درست است توهینهایی که به صنف ما شده، تند و غیرمنصفانه بوده است؛ من اصلاً توهین را برنمیتابم و دوست ندارم اما میگویم قهر کردن راه درستی نیست. میتوان با نقد و گفتوگو کارها را درست کرد اما اینکه بخواهیم قهر کنیم راه صحیحی نیست.
با تمام این تفاسیر، واقعیت این است که تکلیف سلبریتی ها در جامعه ما هنوز مشخص نیست؛ برای مثال، آیا سلبریتی ها در شرایطی که برخی از ارگان ها به دلایل گوناگون وظایف خود را به خوبی انجام نمی دهند، می توانند بخشی از وظیفه یا کارکرد این سازمان ها و نهادها را برعهده گیرند؟ تا چه حد و چگونه؟ آیا اساسا چنین توانی در فرهنگ سلبریتی ایرانی وجود دارد؟
ح ح