برات به همراه برادر زنش ناصر به کار کلید سازی و نصب دزدگیر مصروف است. شخصی به نام اسکندر با حیله ای و به بهانه فراموشی، برات را فریب داده و از او می خواهد تا گاو صندوق خانه اش را باز کند. آن ها پس از گشودن گاو صندوق، محتوای آن را به جای دیگر منتقل می کنند و برات فریب خورده به واسطه این عمل دستگیر و راهی زندان می شود . ناصر و همسر برات در تلاشند تا اسکندر کلاهبردار را یافته و بی گناهی برات را ثابت کنند. روزی ناصر به شکلی تصادفی به اسکندر برخورده و مخفیگاه وی را کشف و با این عملش مقدمات رهایی برات را فراهم می آورد.