نشرات زنده
فارسی English عربي
57
-
الف
+

بازگشت به خویشتن فرهنگی؛ زبان فارسی پل وحدت ملت‌هاست

دیدار فرهنگی از آرامگاه فردوسی، تأکیدی دوباره بر خویشاوندی دیرین ملت‌هایی‌ست که در زبان و تاریخ شریک‌اند.

به گزارش آی‌فیلم ۲، گروهی از استادان زبان و ادبیات فارسی از کشور ازبکستان، در سفری علمی و فرهنگی به ایران، از آرامگاه جاویدنامِ زبان فارسی «حکیم ابوالقاسم فردوسی» در توس دیدن کردند. این بازدید در چارچوب همکاری‌های دانشگاه بین‌المللی امام رضا (ع) با نهادهای فرهنگی و با هدف تحکیم پیوندهای ادبی و زبانی میان مردمان ایران و ازبکستان صورت گرفته است.

در همین پیوند، «رضا یوسفی»، مدیر مجموعه تاریخی فرهنگی فردوسی، تأکید کرد که زبان فارسی چونان پلی نیرومند، دو ملت ایران و ازبکستان را در گستره‌ای مشترک از تاریخ، فرهنگ و معنویت به هم پیوند می‌دهد. او گفت: «زبان فارسی، فصل مشترک فرهنگی و پیونددهنده ملت‌های منطقه ما است و می‌تواند نقشی حیاتی در دیپلماسی فرهنگی ایفا کند.»

یوسفی همچنان افزود که «حکیم ابوالقاسم فردوسی» تنها شاعر یک جغرافیای خاص نیست، بلکه نگهبان زبان فارسی در گسترهٔ وسیعِ تمدن فارسی‌زبانان است؛ از خراسان بزرگ تا بلخ و بخارا، از تهران تا کابل و از دوشنبه تا سمرقند، همه دل در گرو این زبانِ دیرینه دارند که فردوسی جان و جهانش را برای پاسداری از آن وقف کرد.

این دیدار فرهنگی در حالی انجام شد که همزمان دغدغه‌های زیادی در مورد زوال زبان فارسی در برخی نواحی آسیای میانه مطرح است. کارشناسان زبان‌شناسی باور دارند که گسترش و نوسازی زبان فارسی، نه تنها برای پایداری هویت فرهنگی بلکه برای انسجام منطقه‌ای نیز ضرور است. زبان فارسی، حامل تاریخ، تفکر، معنویت و شعر مشترک است و می‌تواند نسل‌های امروز را با ریشه‌های نیاکانی‌شان آشتی دهد.

بازدید استادان ازبکستانی از آرامگاه فردوسی، تنها یک سفر ساده نبود؛ بلکه می‌توان آن را نمادی از بازگشت به خویشتن فرهنگی و تأکیدی تازه بر ارزش‌های مشترک زبان و ادب پارسی دانست. آرامگاه فردوسی، با سنگ و خاکی که یاد شاعر بزرگ را در خود دارد، این‌روزها شاهد است که چگونه بذرهایی که هزار سال پیش در شاهنامه کاشته شد، امروز در قلب هزاران انسانِ فارسی‌زبان در افغانستان، تاجیکستان، ایران و فراتر از آن، بار دیگر می‌روید و جوانه می‌زند.

فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری (برابر با ۳۱۹ خورشیدی/۹۴۰ میلادی) در روستای «پاژ» از توابع توس چشم به جهان گشود. او در دورانی بالید که شاهان سامانی برای پاسداشت زبان فارسی، همت گماشته بودند. پیش از فردوسی، «ابومنصور محمد بن عبدالرزاق» کوشید تا داستان‌های پراکندهٔ ملی را گرد آورد و آن‌ها را در قالب شاهنامه‌ای نثری تنظیم کند که به «شاهنامه منصوری» شهرت یافت.

پس از آن، دقیقی شاعر، کار سرودن این گنجینه ملی را آغاز کرد اما مرگ نابهنگامش تنها هزار بیت از این داستان حماسی را به ما رسانید. سپس فردوسی با عزم و عشق وصف‌ناشدنی، این کار سترگ را به دوش گرفت و پس از سی سال، شاهنامه را به کمال رساند؛ شاهکاری که امروز نیز نه‌تنها یک اثر ادبی، بلکه سنگ‌بنای هویت فرهنگی ماست.

شاهنامه، به‌راستی آینۀ روح و تاریخ مردمان فارسی‌زبان است. داستان‌های آن، از رستم و سهراب تا جمشید و سیاوش، همواره زنده‌اند؛ زیرا از دل ملتی سخن می‌گویند که با زبان‌شان زندگی کرده‌اند، زیسته‌اند و هنوز هم می‌زیند.

این دیدارِ استادان ازبک، یادآور این حقیقت ساده اما ژرف است که زبان فارسی، تنها زبان شعر و ادب نیست؛ زبان عشق است، زبان پیوند است، زبان آینده است.

نظر شما
ارسال نظر